جدول جو
جدول جو

معنی سرریز کردن - جستجوی لغت در جدول جو

سرریز کردن
بیرون ریختن، لب ریز کردن، مالامال کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پرهیز کردن
تصویر پرهیز کردن
دوری کردن از کاری یا چیزی، خودداری کردن از خوردن بعضی خوراکی ها
فرهنگ فارسی عمید
(دَ کَ دَ)
بر مدار آب افزودن برای امری عام المنفعه یا تعمیر جو و قنات و آن افزودن چند هنگام است بر مدار. (یادداشت به خط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(حَلْ لا کَ دَ)
ساختن. بهم بافتن. سرهم کردن:
پریرخ زآن بتان پرهیز میکرد
دروغی چند را سرتیز میکرد.
نظامی.
، فروبردن. داخل کردن:
سنان بر سینه ها سرتیز کرده
جهان را روز رستاخیز کرده.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(حَ کَ دَ)
برگزیدن. خلاصه کردن
لغت نامه دهخدا
(حِ شُ دَ)
اثر کردن. راه یافتن:
بسوزم که یار پسندیده اوست
که در وی سرایت کند سوز دوست.
سعدی.
فراقنامۀ سعدی به هیچ گوش نیامد
که دردی از سخنانش در او نکرد سرایت.
سعدی.
سعدی نهفته چند بماند حدیث عشق
این ریش اندرون بکند هم سرایتی.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(وَ)
دوری کردن. خودداری کردن. حذر کردن. حذر. حذار. محاذره. احتراز. تحرز. اجتناب کردن. مجتنب بودن. مجانبت. تجنیب. تجنب. تحفظ. الاحه. امساک. استتار. تطرّس. (منتهی الارب). نستﱡر. اکتلاء. احتماء. تحمی. تحاشی. اشاحه:
که پرهیز از آن کن که بد کرده ای
که او را به بیهوده آزرده ای.
فردوسی.
ز بدها نبایدت پرهیز کرد
چو پیش آیدت روزگار نبرد.
فردوسی.
پرهیز کن از کسی که نشناسد
دنیا و نعیم بی قوامش را.
ناصرخسرو.
گر نخواهی رنج گر از گرگنان پرهیز کن.
ناصرخسرو.
چون نیز هیچ خدمت بر گردنت نماند
آنگاه کرد خواهی پرهیز و پارسائی.
ناصرخسرو.
یا عاقلی که از عواقب غفلت پرهیز کند. (کلیله و دمنه).
ز خورد ناسزا پرهیز کردن
به است از داروی بسیار خوردن.
فخرالدین اسعد (ویس و رامین).
لقمان را گفتند ادب از که آموختی گفت از بی ادبان که هرچه از ایشان درنظرم ناپسند آمد از فعل آن پرهیز کردم. (گلستان).
دیدار مینمائی و پرهیز میکنی
بازار خویش و آتش ما تیز میکنی.
(گلستان).
پیر پیمانه کش من که روانش خوش باد
گفت پرهیز کن از صحبت پیمان شکنان.
حافظ.
، ترسیدن، پارسائی کردن. تقوی پیشه ساختن. توقّی. اتّقاء. تقیّه. تقی. تطهر. (منتهی الارب). شدّالمئزر
لغت نامه دهخدا
تصویری از ابریز کردن
تصویر ابریز کردن
بطعن کره ها را روغن کردن هنگامه کردن معرکه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
دوری کردناجتناب کردن حذر کردن احتراز کردن، پارسایی کردن اتقاء تقیه ورع بازایستادن از حرام، ترسیدن، بیم کردن از چیزی نامناسب و مضر
فرهنگ لغت هوشیار
اثر کردن تاثیرکردن، انتقال یافتن مرض از شخصی (یا جانوری) بشخص دیگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لبریز کردن
تصویر لبریز کردن
پر کردن مملو ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
یا واریز کردن حساب. تفریغ حساب کردن، یا واریز ساختمان بنا چاه و غیره)، فرو ریختن قسمتی از آن. یا واریز کردن کوه. فرو ریختن قسمتی از کوه بر اثر زلزله و غیره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرهیز کردن
تصویر پرهیز کردن
((~. کَ دَ))
دوری کردن، پارسایی کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پرهیز کردن
تصویر پرهیز کردن
لتجنّبٍ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از پرهیز کردن
تصویر پرهیز کردن
Abstain, Shun
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پرهیز کردن
تصویر پرهیز کردن
s'abstenir, éviter
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از پرهیز کردن
تصویر پرهیز کردن
powstrzymywać się, unikać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از پرهیز کردن
تصویر پرهیز کردن
삼가다 , 피하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از پرهیز کردن
تصویر پرهیز کردن
воздерживаться , избегать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از پرهیز کردن
تصویر پرهیز کردن
sich enthalten, meiden
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از پرهیز کردن
تصویر پرهیز کردن
پرہیز کرنا , پرہیز کرنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از پرهیز کردن
تصویر پرهیز کردن
বিরত থাকা , পরিহার করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از پرهیز کردن
تصویر پرهیز کردن
kujiepusha, kuepuka
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از پرهیز کردن
تصویر پرهیز کردن
kaçınmak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از پرهیز کردن
تصویر پرهیز کردن
控える , 避ける
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از پرهیز کردن
تصویر پرهیز کردن
戒 , 回避
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از پرهیز کردن
تصویر پرهیز کردن
נָעַתֵּק , להימנע
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از پرهیز کردن
تصویر پرهیز کردن
परहेज करना , परहेज करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از پرهیز کردن
تصویر پرهیز کردن
menghindari
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از پرهیز کردن
تصویر پرهیز کردن
งด , หลีกเลี่ยง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از پرهیز کردن
تصویر پرهیز کردن
zich onthouden, vermijden
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از پرهیز کردن
تصویر پرهیز کردن
утримуватися , уникати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از پرهیز کردن
تصویر پرهیز کردن
astenersi, evitare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از پرهیز کردن
تصویر پرهیز کردن
absternerse, evitar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از پرهیز کردن
تصویر پرهیز کردن
abstenerse, evitar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی